کشف - پیشگفتار
مقدمه:
در مقالات گذشته به کلیاتی درمورد مدیریت محصول اشاره کردیم (ن.ک هر آنچه دربارهی مدیریت محصول باید بدانید). ولی باید بدونیم اگر به چیزهایی که میخونید عمل نکنید،، ارزشش در حد همون تئوری باقی میمونه. یادگیری وقتی اتفاق میافته که خوندههاتون رو عملی و توی تسکها اجراش کنید. واسه همین ممکنه تسک رو جلوتر از محتوا انجام بدید، اشتباه کنید و اونوقت محتوا براتون ملموستر بشه.
توانایی کشف مسائل، مشکلات و فرضیات، کار اصلی یه فرد محصولیِ خوبه.
مدیر محصولی که کشف درست انجام نمیده یا بلد نیست، در واقع مدیر پروژهست.
چرا کشف؟
چون فضای بیزینس و محصول پر از ابهامه و هر کاری که میکنیم یه ریسک داره. اگه کشف درست انجام نشه، منابعی که داریم مثل وقت، پول یا حتی انرژی خودمون ممکنه هدر بره.
یه مثال:
- به ذهنمون میرسه یه سایت آموزش زبان با مسابقه درست کنیم. تصورمون اینه که چون کسی این مدل رو تو ایران نزده، حتما جواب میده. میریم میسازیمش، وقت و زندگیمون رو میذاریم روش، ولی بعد ۶ ماه میفهمیم اصلاً کسی ازش استفاده نمیکنه. چرا؟ چون مشکلات کاربران یا بازار رو درست درک نکرده بودیم.
هدف از کشف اینه که این ریسکها رو کنترل کنیم و قبل از اینکه اشتباه سنگینی کنیم، مطمئن شیم داریم کار درستی میکنیم.
کشف چیه؟
مارتی کیگن یه جمله معروف داره:
«کشف یعنی اعتبارسنجی محصول یا پیدا کردن ویژگیهایی که مشکلات واقعی کاربرها رو در راستای اهداف بیزینس حل میکنن.»
تصور کن اگه میتونستیم قبل از ساختن یه ویژگی، ببینیم کاربرها چه رفتاری باهاش دارن، تصمیمهامون خیلی بهتر میشد. کشف دقیقاً همینه: قبل از هزینهکردن زیاد، بفهمیم ایدهمون جواب میده یا نه.
کجاها کشف میکنیم؟
تقریباً همهجا!
- وقتی میخوایم یه فیچر جدید توسعه بدیم.
- وقتی میخوایم چیزی رو بهبود بدیم.
- وقتی یه ایده جدید برای استارتاپمون داریم.
همونطور که گفتیم، فضای محصول پر از ابهامه. هر کاری که بدون تست و بررسی انجام بشه، ریسک شکست و هدررفت منابع داره.
اشتباهات رایج:
خیلی از ماها وقتی با ابهام مواجه میشیم، به جای اینکه بریم سراغ کشف، ازش فرار میکنیم. میریم کارهای ظاهراً مهم مثل نوشتن رودمپ یا داکیومنت رو انجام میدیم که فقط نشون بدیم داریم کار میکنیم، ولی اصل مشکل رو حل نمیکنیم.
از کجا شروع کنیم؟
فرض کن من میخوام یه سربند میگرن بفروشم.
- فرض کردم شما سردرد دارید، ولی شاید سردردی نداشته باشید.
- فرض کردم این سربند سردردتون رو خوب میکنه، ولی شاید مشکل از میگرن نباشه.
اینا همون دو فضای اصلی کشف رو توضیح میدن:
- کشف مشکل: اصلاً مشکلی وجود داره؟
- کشف راهحل: این راهحل، اون مشکل رو حل میکنه؟
فرضیهسازی: قدم اول کشف
ابهام = ریسک.
برای کاهش این ریسک، باید فرضیه بسازیم و بسنجیم. مثلاً:
- اگه یه فیچر جدید اضافه کنیم، آیا واقعاً مشکل کاربرا رو حل میکنه؟
- اگه یه رستوران هندی تو رشت باز کنیم، آیا کسی ازش استقبال میکنه؟
لُپ کلام
هر وقت یه ایده یا راهحلی به ذهنتون رسید، اول فکر کنید:
- چه مشکلی قراره حل بشه؟
- اصلاً این مشکل وجود داره؟
وقتی مطمئن شدید مشکلی هست، راهحل رو بررسی کنید و با کشف درست، ریسکها رو مدیریت کنید.
پ.ن: اگه نقد یا سوالی داشتید، خوشحال میشیم برامون کامنت بذارید.
اگه مطلبی که خوندید براتون جذابه و میخواید توی یادگیری مباحث مدیریت محصول عمیقتر شید، میتونین دوره مدیریت محصول رو ثبتنام کنید. برای اطلاعات بیشتر میتونید به صفحه دوره مدیریت محصول اینوویژن مراجعه کنید.